پنج شنبه 12 تير 1393برچسب:, :: 15:23 :: نويسنده : mar♡jan
خنکای یک عصر تابستان …
نظرات شما عزیزان:
می گویند :
شاد بنویس...!! نوشته هایت درد دارند...!! و من یاد مردی می افتم ، که با ویولونش ...!! گوشه ی خیابان شاد میزد...!! اما با چشمهای خیس...!! ردپای عشق
ساعت11:59---5 مهر 1393
بمنم سربزن
علت بی خوابیم را چگونه بگویم ؟! " یاد تو " هر شـــب از ســـــقف اتاقم چکـــــه می کند ...!
درد مـــن،چشمانـــی بـــود کـــه بـــه مـــن " اشـــک " هدیـــه میـــداد و بـــه دیگـــران " چشمـــک " ..........!
خدایا صبر ایوب رابه رخم نکش... عشقم در آغوش دیگریست وحرفی نمیزنم
آدمای ساده..
آدمای بی غل و غش.... آدمای راستگو.... خیلی زود و خیلی راحت عاشق می شن... خیلی راحت احساسشون رو بُروز میدن..... ... خیلی راحت بهت می گن که دوستت دارن.... خیلی دیر دل می کنن.... خیلی دیر تنهات می ذارن.... اما..... وقتی زخمی بشن... ساکت می شن... اون موقع تنهات می ذارن.... خیلی راحت میرن....و.... دیگه هم بر نمی گردن.......
براﮮ دلمـــ دعآ کنید
دلمـــ خواب بـﮯ کابوس مـﮯ خواـهد دلمــ کمـﮯ خدا مـﮯ خوا ـهد کمـﮯ سکوت کمـﮯ اشک کمـﮯ بهشت کمـﮯ آغوش آسمانـﮯ و شآید کمـﮯ مــــــــــــــــــرگ..- ـهمین..!!! ...
ساعت10:02---17 تير 1393
ای همه خیالم...
میدونستی چشمهای قشنگت همه باورم شده میدونستی خیلی سخته برام که یکی دیگه دستهایت را بگیره میدونستی میدونستی میدونستی... در صندوقچه قلبم اسم زیبای تو میدرخشد درخششی که تلالوش چشمهایم را جلا می دهد عشــــــــــــــــق من...
بالای قــبر خود نشــستـه ام ،
زار مـیـــــــــــــــزنـــــم : چـ ــرا هر روز مـرا مـی کشید ولـی خاکم نمـ ــیکنید !؟!؟! رنگ زیبای چشمهایت را دوست میدارم...
ساعت0:43---16 تير 1393
بازی زیبای رنگ ها
ببین فاصلمون از کجاست تا به کجا ای نشسته بر چشمانم گاهی میشوی قطره ای آرام از جنس آغوش باران من اینجا تو از هر کرانه ای ناپیدا دیگر دور و نزدیک برای من مهم نیست که بودنت از هر آغازی برایم شده یک رویا پاسخ:چقد رویای بودنت در کنار من پررنگه عزیزم...
لبخندهای شیرین زندگی را به من بدهکاری...
کـآفی اسـت کـسـی اسمـم راصـدابـزنـد ...
کمـی مـکث کنـد و بگـویـد : خـوبـی ؟ آن وقـت چیــزی نـمـی گـویـم ... فقــط از گریـه مـنـفجــر مـی شـوم !
ساز میزنم امشب به کوری چشم دنیا که ساز مخالف میزند با من!!
در هر صورت زيبا بود
متنم ميتوني بگيااا تو كه به اون قشنگي شعر ميگي پاسخ:نظر لطفته رضا.چشم...سعی خودمو میکنم.
بعضی وقت ها …
چنان کیشت می کنند … که سالهای سال مات می مانی …
ترســو بودی ،
جاده خیانت را برایت تنگ و تاریک و ترسناک کرده ام امـــا . . . چه شجـــاع شده ای . . .
سلام
مث هميشه زيبا و پر احساس از خودت بود آيا؟ پاسخ:نه رضاجان من شعر میگم نه متن.
آپــــــــــــ ـــــــــم
آرے!
مـטּ همــاטּ בختر نحـــس بــב اخلاق مزخرفمـ کـــه همگـــاטּ میپنــבارنــב بتــے هستمـ امــــا هماטּ هــا چـــه میــבاننــב از دروטּمـטּ ... که کوهے از اِحسـ ـآسـ در آن مــבفوטּ شـده اســتـ مگــر دل کوچکــــ مـטּ چقــבر تحمل دارد..؟..!
✘ פֿـــــوب مَنــــو בور بــــــزن
سَــــــرت کــــﮧ گیـــــــــج رَفــــت اونـــــوقتـــــــــه کـــــﮧ میوفتــــــی جلــــــــوی پـــــــآی פֿـــــــوבَم ...
من همینم که هستم...
شاخ نیستم... چون گاو نیستم... خاص نیستم... چون عقده ندارم... بالا نیستم... چون پرچم نیستم... فقط ی ادمم... چیزی که خیلیا نیستن.
|